چشمهایت طلوعی مثالی است
روستای نجیب شمالی است
گریه در انتظار شب و روز
کار هر روزه این اهالی است
هقهق گریههای شبانه
عابر خسته این حوالی است
دستهای دعای سحرگاه
کشتزار عطشناک شالی است
گرچه جان جز تو چیزی دگر نیست
در دلم باز جای تو خالی است
بی حضور تو در شبنم و آب
باغ، آیینه خشکسالی است
وه، چه خوب است وقتی بیایی
وای، وقتی بیایی چه عالی است
عباس ساعی
87/8/3 .................